داستان: چند سال قبل بابای جغله تصمیم گرفت خونشون رو بسازه . یک روز وقتی که کارگر ها رفته بودن که استراحت کنن، جغله و خواهرش تصمیم گرفتن کارهای راحت تر و کم خطر رو خودشون انجام بدهند تا زودتر خونه شون ساخته بشه. یک فرغون آوردن و آجرها رو توی فرغون گذاشتن و فرغون رو تا نزدیک ساختمون بردن تا وقتی کارگر ها برگشتند راحت تر بتونن خونه رو بسازن! بابا وقتی دید بهشون گفت که در این کار حتما باید کلاه ایمنی سر بگذاریم! و خونه سازی برای بچه ها ممکنه خطرناک باشه!
اون روز خیلی خدا بهشون رحم کرد که اتفاق بدی برامون نیوفتاد. اما این درس بزرگی شد که بچه ها باید قبل از انجام هر کاری از مامان و یا بابا اجازه بگیرن تا خدای نکرده اتفاق بدی براشون نیوفته.