داستان: یه روزی من و خواهرم داشتیم به مورچه ها نگاه میکردیم.
بابا پرسید به چی نگاه میکنید عزیزانم، ما جواب دادیم به مورچه ها نگاه میکنیم ، بابا گفت آیا میدونستید که مورچه ها هم مثل ما انسان ها برای خودشون دنیایی دارن؟ ما جواب دادیم نه نمیدونستیم!
بابا گفت بله اونها دنیایی دارن و در این جهان هرچقدرهم که همه چیز ریز باشه باز هم درون خودش دنیایی داره و وسیله دیدن چیزهای ریز میکروسکوپ نام داره!
مامان که داشت به صحبت های بابا گوش میکرد گفت بچه های عزیزم چیزهای بزرگ در نیا هم برای خوشون دنیایی دارن!
ما پرسیدیم یعنی چه چیزهایی؟ مامان جواب داد مثلا آسمون که کره ی زمین یک بخش کوچکی از اون است!
در آسمون هزاران هزار خورشید، ماه، ستارگان، منظومه و کهکشان وجود داره که ما فقط در بخش کوچکی از آن زندگی میکنیم!
من و خواهرم از اینکه در دنیایی به این بزرگی زندگی میکنیم خیلی تعجب کرده بودیم!
مامان گفت وسیله ی دیدن چیزهای بزرگ در آسمون تلسکوپ نام داره!
بعد از اون به خواهش من و خواهرم تلسکوپ و میکروسکوپ خریدیم برای کشف جهان هستی.