« داستان محافظان حیوانات »

کتاب داستان کوتاه صوتی از سری داستان‌های جغله

داستان: یک روز آفتابی جغله به همراه خانواده رفتن پارک جنگلی برای دیدن حیوانات. وقتی رسیدن حیواناتی رو دیدن که اونجا زندگی میکردن. مامان جغله گفت: بعضی از حیوانات درنده و خطرناک هستن و خییییلی باید مراقب باشیم ! اما بعضی از حیوانات اهلی و علف خوار هستن و خطرناک نیستن! بابای جغله گفت: حیوانات همشون برای طبیعت خوب و مفید هستن و اونها هم مثل ما انسان ها احساسات دارند ،گرسنه میشن ،تشنه میشن و درد رو حس میکنن .
اگر کسی حیوانات رو اذیت بکنه خدا ناراحت میشه!
درتمام دنیا آدمهای خوبی وجود دارن که از حیوانات حمایت و محافظت میکنن.
از همون روز جغله تصمیم گرفت که جزو محافظان حیوانات باشه.

نویسندگان: شهاب میرزایی فراهانیاحسان میرزایی فراهانی

قصه‌گو: مهرنوش بهادری

با صدای: آرزو آفریعرفان هنربخششهره روحی

❖ تصویرگر، افکتور، میکس و مسترینگ: احسان میرزایی فراهانی

گویندگان تیتراژ: شیما مسیبیرها چوپانی

تهیه‌کننده و مدیر پروژه: شهاب میرزایی فراهانی

جغله محیط‌بان کوچولو